صبور تنهایم

آدمها چه موجودات احمقی هستند. تا وقتی چیزی را از دست ندهند بزرگی و مرتبتش را درک نمیکنند. ولی وقتی از دستش دادند. با تمام چیزی که بهش میگویند وجود یک انسان. درک میکنند که که تمام آنچه که می پنداشتند اهمیت زیادی ندارد بزرگترین قسمت از وجودشان بوده.که حالا از دستش داده اند و دیگر راهی برای بازگرداندنش نیست.حداقل من یکی که اینطور بودم.


میدانی که چه احساسی دارم؟مثل همان موجود تکه تکه ای هستم که توصیفش کردم. تکه ای از روحم انگار نیست که بخواهم با آن کامل زندگی کنم! تو با خودت بردیش. به دوردستها. به جایی که نمیبینم.به جایی که نمیتوانم باشم. تو....صبور تنهای من....صبور مهربانم........ای کاش میدانستی سنگهای صبور هم روزی از هم میپاشند....درهم می شکنند....کاش میدانستم.... و نمیگذاشتم.....




در انتهای مسیری که باهم بودیم....تو میخندیدی....و چه رها بودی...ندیده بودمت که چنان شاد و رها و بی قید از همه چیز باشی.....انگار دنیایی نبود که عذابت دهد......انگار دیگر زورش بهت نمیرسید.....انقدر به لینو ونتورا و آن مرد مزاحم خندیدی که اشکهایت در آمد.....و من چه حس خوبی داشتم!!.....وبعد رفتی.....گفتی خوابت می آید....گفتی خسته ای....گفتی شب بخیر بابایی...با همان لحن خاص خودت....لبهایت را به هم فشردی و مثل همان وقتهای کودکیم خطابم کردی.....شب به خیر بابایی.



توی خواب رفتی.....و چه راحت.....نگاهم که به صورتت افتاد اصلا حس نکردم که دیگر روحی درونش نیست.....انگار خوابیده بودی.....و چه آسوده......آنقدر که تمام گریه هایم را خوردم......زانو زدم کنار تختت و سرم را گذاشتم روی بالشت.....چشمانم را بستم و بویت کردم.....بویت کردم شاید خاطره ای از آخرین خوابیدن کنارت برایم میرا نباشد.....بوسیدمت...پیشانی سردت را.....موهای سیاه تازه رنگ کرده ات را ناز کردم.....مرتبشان کردم......تا وقتی می آیند و میبرندت....آراسته باشی.....و مادر،شاهزاده اش را همانطور بدرقه کند که برای اولین بار دیدش......



نوشته بودم که ایستادن در طوفان.....بدون علی درد دارد.....عذابیست که روحم را میدرد.....و وای که چقدر لغت انسان ذلیل کوچک برازنده ام بود......نمیدیدمت.....که ایستاده ای....در برابر طوفان عظیمی که نبودنت ویرانم میکرد.....نمیدیدم که که تمام آن خاک و ذرات غبار و سختیها را به جان میخریدی....و من چه بی حیا....کفر میگفتم.......من...تورا ندیدم.....حست نکردم....جز وقتی تنهایم گذاشتی.....اینک چه بگویم که طوفان را حس میکنم....چه کنم بی تو...چه کنم پدر؟.......



به خوابم بیا..........ببینمت......حست کنم....آرام شوم...........صبور تنهایم.....صبور تنهایم.



نظرات 13 + ارسال نظر
حمید دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:47 ق.ظ http://hamid65.blogsky.com

یه بلا نسبتی بتایپ
به من سر بزن خوشحالم میکنی

کشکول دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 04:57 ق.ظ http://kashkolans.blogsky.com/

وقتی هست ٫نیست .اما وقتی نبود فهمیدم که بود حیف!

بهبد چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:16 ب.ظ

حس های درهم آمیخته

علی سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ

سلام من نیز در این دنیا معذبم و تنها فقط خدا می داند که چقدر تنهایم

خانه هنر پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 ق.ظ http://www.khanehonar1.blogspot.com

خانه فیلتر شد.

ما اینجا هستیم، در آدرس جدید.

http://khanehonar1.blogspot.com/

موفق باشید


خانه هنر

کتابخانه دگرباش چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:56 ق.ظ http://www.khanehonar1.blogspot.com


در اعتراض به سانسور در نمایشگاه بین المللی تهران
از نمایشگاه کتاب آنلاین ما دیدن نمایید

www.ketabkhane88.blogfa.com

کتابخانه دگرباش

هرمزد چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:17 ب.ظ


از بس که طوفان شد

دیگر طوفان معنی ندارد

;-)

رامین چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:30 ب.ظ http://www.hlove4ever.blogfa.com

سلام
وبلاگ و مطالب جالبی داری

یه پست جدید نظرسنجی راجع به زندگی مشترک دو پسر تو وبلاگم نوشتم اگه دوست داری بیا و نظر بده و اگه از دوستانت میدونی کسی علاقه داره بگو تا بیاد و تو این نظر سنجی شرکت کنه .

با تشکر و سپاس - رامین

آراز چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:52 ق.ظ http://blog.araz.ws

روانش شاد. سر صبحی این مطلب رو که خوندم کلی احساساتی شدم.

طبقچی جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.framing.blogfa.com

سلام عالیه یعنی قشنگه واقعا کسی را آدما از دست ندن غدر شو نمی دونن؟خیلی قشنگه به من سر بزن

Alfo یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:22 ق.ظ http://www.alfonso-galletti.blogspot.com

انقدر دیر به دیر می نویسی که همیشه که میآم فکر می کنم وبلاگت مطروده

رامین پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ق.ظ http://www.hlove4ever.blogfa.com

سلام دوست من

یک نظر سنجی درباره رابطه پارتنری گذاشتم اگه دوست داشتی خوشحال میشم از نطرت آگاه بشم البته دوستان دیگه هم میخونن

مایل به تبادل لینک هم بودی بگو
[گل]

کاوه پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:11 ب.ظ http://3rd-eye.blogfa.com

اینجا رو خیلی دوست داشتم. ظاهرا دیگه متروکه شده. شایدم نه برای من که باهاش خاطره های زیادی دارم. هم اینجا هم اون وبلاگ فاخته. یادش بخیر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد